و
۳ کاربر دیگر
بازنشر کردهاند.
خودکاري كه نمي نويسد ،
فندكي كه روشن نميشود ،
و آدمي كه قدم ميزند در تنهايي ،
تمام شده است .. ..
و
۴ کاربر دیگر
بازنشر کردهاند.
مثل یک صاعقه در کوره ي بي صبري ام امروز ،
از صبح كه برخاسته ام ، ابري ام امروز .. .
و
۱ کاربر دیگر
بازنشر کردهاند.
هنوز عاشقانه کنار توام
غزل تا غزل بی قرار توام
کنار توام تو شب بی کسی
بگو از کدوم گریه سر میرسی؟
rasteghar
تمام شدن اصلی آنجاست که دلت را به کسی دادی ... چه خوب یا چه بد ...
majid
خودکاری که نمینویسد شاید خشک شده از بی مهری عشقهای الکی
فندکی که روشن نمیشود شاید شاد است از نفس گرفتن صاحبش از لبهای یار
وادمی که قدم نمیزند یا مرده است ویا در اغوشی اسیر است...