صبحانه برایـــم
تــو بچینـی بغلـت را
لب های مربــا و
دو چشــم عسلـت را
زیباتر از این صحنه
مگر هست به دنیا
او چای بریزد تو
بخــوانی غزلـــت را
♥️بلندی ها هوای تازه دارد،
♥️جوانی درد بی اندازه دارد،
♥️خدایم آه خدایم او خدایم آه خدایم،
♥️فقط دردي دلی دادی برایم دادی
♥️ برایم،،
♥️ ♥️
از قدیم الایام می گویند نکند بی مهابا دل ببندی و عاشق شوی.. . مبادا دلتان حراجی دلِ این و آن شود . مبادا توی باتلاق عاشقی پایین کشیده شویُ و راه فراری نداشته باشی بیایید صادقانه بگوييم .. آنچه که ترس دارد و تورا تا ابد در خلوتِ خودت تبعید میکند دل سپردن به آدم های اشتباه زندگیست... آدم هایی که خالی از عشق اند... پوچ از دوست داشتن اند... وگرنه کجای جهان یک شب مهتابیُ، یک دست زلفِ پریشانِ یارُ، عطر جامانده در آغوش فراری میدهد کسی را... این
اگر روزی بیاید که بهقدرت لمس کلمات برسیم ، حتما تو میگویی دوستت دارم و این طرف دستهایت از صفحه بیرون زده اند و در آغوشم گرفته ای ، اصلا یک سری حرف ها آنقدر خوب هستند که تا روز ها میتوانی هی باخودت مرورشانکنی ، بعضیحرف ها در خاطرمان میماند ، هی برمیگردیم و میخوانیمِشان ، تکرارشان میکنیم ، انگار که باخواندن حروف آن جمله هم احساس خوبی داریم باید برسیم به قدرت لمس کلمات ، به لمسِ کلمه ی خوبم و لمس اشک هایی که اینور گوشی روی گونه هایم است ، به لمس کلمه ی دلم برایت تنگ شده و لمس جای خالی تو کنار من روی صندلی کافه ، لمس کلمه بی تو میمیرم گفتنت و گوشی که اینطرف، تپش قبلم را گوش میدهد باید زود تر برسیم به این قدرت تا وقتی تو میگویی "میمانم " ؛ از "ما"ی میانی این کلمه دستانم جوانه بزنند و مثل پیچکی به دستانت بپیچند و لمسش کنند حتی از همین فاصله دور!..