از ناله ي من قلبِ پريشان گله دارد
"وز گريه ي من گوشه ي دامان گله دارد"
از سينه همي آه جگر سوز برآرم
گويي جگر از آه فراوان گله دارد!
آن سان بنوشتم زدل غمزده، نامه
انگار از اين خامه قلمدان گله دارد!
بس اشك فشاندم به ره قاصدك يار
از قاصدكان نور دو چشمان، گله دارد!
عمري ست كه من درسفر عشقم و اي داد
از پاي من آن خار مغيلان گله دارد!!
روزي بدمد سبزه و بلبل بسرايد
گيرم كه زمستان ز بهاران گله دارد!
ماجد
پی نوشت: مصرع دوم از شاعر قدیمی نور جهان بانو است.
لینک گروه احساس
لینک