وقتی یـه نفر ازت کمک می خواد
در
جغرافیای که نیستی،
غریبانه
کوچه ها پاهایم را میزد؛
روبه کدا م راهی...
که
همچون نمازم
شکسته ام! ؟
سه بیت، سه نگاه، سه برداشت
موسی خطاب به خداوند در کوه طور ميگويد:
اَرَنی(خود را به من نشان بده.)
و خداوند ميفرمايد:
لَن تَرانی(هرگز مرا نخواهی دید.)
برداشت سعدی:
چو رسی به کوه سینا، اَرنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لَن تَرانی
برداشت حافظ:
چو رسی به طور سینا اَرنی بگو و بگذر
تو صدای دوست بشنو، نه جواب لَن تَرانی
برداشت مولوی:
اَرِنی کسی بگوید که ترا ندیده باشد
تو که با منی همیشه، چه تَری چه لَن تَرانی
سه بیت، سه نگاه، سه برداشت:
مثل سعدی ، عاقلانه
مثل حافظ ، عاشقانه
مثل مولوی ، عارفانه
بعضی از آدمها را باید از دور دوست داشت...!
شبیه یک تابلوی نقاشی، روی دیوار!
تماشایشان کرد، بیخبر از آدم پشت پرده!
نزدیک که شدید،قد و قوارهی شخصیتشان را که اندازه گرفتید،خرده شیشههایشان که برایتان رو شد، تمام تصورات قشنگت از آنها خراب میشود...! همان بهتر که بعضیها را از دور دوست داشته باشید و به این که فقط در قلبتان و نه در زندگیتان هستند، اکتفا کنید...!
اگر می شد توان فراموش کردن را از انسان گرفت ،
او ديگر هيچ ستمی را تحمل نمی کرد.
هيچ کس به اندازه ی کسی که فراموشی را نپذيرد ، تنها نیست.