می گویند شاد بنویس...!!
نوشته هایت درد دارند...!
و من یاد مردی می افتم
که با ویالونش
گوشه ی خیابان شاد میزد
اما با چشمهای خیس...!
پسربه پدرگفت ازدختر همسایه خوشم میادوازش خاستگاری کردم پدر گفت پسرم حقیقت اینه که اون خواهرته ونمیتونی باهاش ازدواج کنی ولی مادرت نفهمهbrپسر به مادرماجرا رو میگه مادر میگه توپسر این مرد نیستیوbrبزودی هرروز ساعت۲۲ و تکرار ان روز بعد ساعت ۱۱ از br
نمیدونم چرا خانوما فکر میکنن ، مرد ها احساساتی نمیشنbrbrخب مردها هم گاهی احساساتی میشنbrbrbrbrbrbrbrbrbrbrbrbrbrبرای مثال احساس گرسنگی!br br
یارو وصیت میکنه تمام اعضای بدنمو پس از مرگم اهدا کنید جز مغزم ! br میگن چرا ؟ br میگه عکسای خانوادگی توشه …
ﻧﺒﺎﺭ ﺑﺎﺭﺍﻥ br سایت فیسبوکی آریا بکس ﻧﺒﺎﺭ ﻟﻌﻨﺘﯽ!!! ﻣﻮﻫﺎﻡ ﻓﺮ ﻣﯿﺸﻪ ! ﭼﯿﻪ ؟ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺸﻘﯽ ﺑﺎﺷﻪ ؟! برید از خدا بترسید ، ما ازوناش نیستیم !
تصورکن قورت دادن سوسکی رو که جفت پای عقبش لای دندونات گیر کرده و عاجزانه داره رو زبونت واسه زنده بودن تقلا میکنه که ناگهان خرابکاری میکنهچندش هم خودتی بلخره اونم غریزه داره دیگه میخواستی نخوریش br
و
۱ کاربر دیگر
بازنشر کردهاند.
لبخند تو تعادل شهر را به هم میزند، اما تو بخند من شهر را دوباره میسازم! b